سخت است روزگار ما
هر دم از پنجره به فضای خالی روبرویمان می خندیم مبادا که دخترک همسایه آمده باشد و خنده ی ما را ندیده باشد
نترس
دخترک همسایه هم که می گذرد نخودی می خندد مبادا که جواب خنده ات را نگرفته باشی
می دانی پیر شده ایم آخر، چشم مان سوی سابق را ندارد
1 comment:
و همچنان باور کنید که تفننی است و بنویسید. که انصافن دلیل نمیخواهد اغلب ِ اوقات، نوشتن.
میآییم. دختر همسایه است هنوز. میرویم. میآییم. نخودی میخندد هنوز. چشم ما هم که سوی سابق را ندارد راستش. چپی، اختصاصن.
Post a Comment