Saturday, January 12, 2008

آن زمان که دختر همسایه

سخت است روزگار ما

هر دم از پنجره به فضای خالی روبرویمان می خندیم مبادا که دخترک همسایه آمده باشد و خنده ی ما را ندیده باشد

نترس

دخترک همسایه هم که می گذرد نخودی می خندد مبادا که جواب خنده ات را نگرفته باشی

می دانی پیر شده ایم آخر، چشم مان سوی سابق را ندارد

1 comment:

زهرا said...

و هم‌چنان باور کنید که تفننی است و بنویسید. که انصافن دلیل نمی‌خواهد اغلب ِ اوقات، نوشتن.
می‌آییم. دختر همسایه است هنوز. می‌رویم. می‌آییم. نخودی می‌خندد هنوز. چشم ما هم که سوی سابق را ندارد راستش. چپی، اختصاصن.